پیش از فراموشی
پنجرهها، وجود معلقی میان آفتاب و شب، همهمه و سکوت، جمعیت و فردیت، انکاری بر دیوارها بودهاند و نوازشی بر پیکر اندوهمان. گذرگاههایی که عبور از شب تاریک را هر روز برایمان تکرار کردهاند و چون هیبتی انسانی، شریک ملال و تنهاییمان شدهاند.
شاهدی بر روزگارمان و ناظران خاموش شهر و کوچههایی که در تراکم سیمان، تیرآهن و آجرها چشماندازشان هر روز سهم کمتری از آسمان دارد.
مریم طباطبایی – شهریور 1396
Before Oblivion
Windows, a suspense existence among sunshine and night, uproar and silence, individuality and plurality,they have denyied the walls and soothed our figures of grief.
The pathways having repeated the passage of dark night and accompanied us in time of boredom and solitude in humanlike presence.
The beholders of our world and soundless observers of city and alleys whose overlook is of gradually less share from the sky due to the compactness of cement, grider and bricks.
Maryam Tabatabaee – September 2017